سکوت
سلسلهِ سیاهی ست
بر گردنِ سگِ لب های سائلِ من
که با سخت ترین
سنگ سُست نمی شود!
* * * * *
سکوت
سیمای مسلوخ
و سینهِ مسلولِ طفلی ست
گرسنه که سکسکه وُ
سُرفه هایش سیرتِ " مساوات " را
سیاه پوشیده است!
* * * * *
سکوت
سایهِ سردِ صندلیِ چرخداری ست
که ساکنانِ تنها
سیارهِ سبزِ منظومهِ شمسی را
زیرِ « سوال » برده است!
* * * * *
سکوت
مسافرِ سرزمینِ آرزوهای من است
که با نفسِ مسمومِ ساحرانِ مسلح
سوخته است!
* * * * *
...و سکوت
سلاستِ سخنانِ من است
که سلانه سلانه
از سلسبیلِ احساس ساری
و سلطانِ سرسراهای
ستبر و سرخابی شده است!
سکوت!
* * * * *
- پژواره -
ملهم از شعر سرکار خانم " شیلا چابلی "