غربت موهوم

غربت موهوم

اندیشه ی یک شاعر، باید چراغ خانه مردم باشد و نامش، ماهی بر پیشانی تاریخ... - پژواره -
غربت موهوم

غربت موهوم

اندیشه ی یک شاعر، باید چراغ خانه مردم باشد و نامش، ماهی بر پیشانی تاریخ... - پژواره -

دلتنگی...

یادت هست آن شبِ ابری
کِهِ من از تبِ آفتاب می گفتم...
غروب در چشم های تو طلوع می کرد...
من، از شانه ی راستت می چکیدم
 تو، از  تراژدی ی اشک هایت می گفتی؟...
امروز - تمامِ - پرچین ها را  شکسته ام!
تو اما  چنگی به دلِ تنگم نمی زنی!
فردا بدان هر چرایی را آب از سرم گذشته است!

* * * * *
پ.ن:
تا سحر درآغوشم باش...
زمان اما درانحصارِِ من باشد!

* * *
- پژواره -

^ ^ ^ ^ ^ ^ ^

نظرات 2 + ارسال نظر
یاسمین چهارشنبه 17 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 19:17 http://donyayeyasamin.blogsky.com

آخی بسیار قشنگ بود
خوشحال میشم به وبلاگ منم سربزنید

پویا جمشیدی یکشنبه 21 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 19:48 http://khatneveshteha.blogfa.com/

تا سحر
درآغوشم باش...
زمان اما درانحصارِ من،
باشد؟


چقدر این پی نوشت دوست داشتنی بوده و هست . . .
[گل]

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد