هق هق های تو
پژواکِ شکستنِ من بود
قهقهه ی من
ترجمانی تلخ از ناکامی های تـو
تو را حسم انگار
بارها دیده است...
شاید در یک شفق روی دار
وقتی آزادی را اقرار می کردم،
وَ اشکبار
بی قرار، زارت می زدم!
انتظار به پایت
آنقدر کشیدم...
از علف های زرد طنابی چیدم
به دیوارِ بلندت آویختم
لبی از پرچینت نچیدم!
با دلم هی شکستم
غلطیدم، - تا - پوسیدم!
دنیای من دریغ
از هفتاد و دو ملت دیگر گذشته بود!...
موسای من!
اینک بیا هفت
قدم، همقدم با قدم باش!. . .
نه، گویی کاشی، بودی
درونِ رگِ خواب های من!
وَ - من -
خواهشی در خیالِ سرکشِ تو. . .
* * *
پ.ن:
انتظار
قلبِ تپنده ی زندگی ست...
* * * * *
- پژواره -
^ ^ ^ ^ ^ ^ ^
هی دریغا...
سلامی به بلندای سکوت.
اجازه دهیدمرا تا با افتخار پدرخطابتان کنم.
اگرچه اجازه نداشتم برای اشعارتان درسایت شعر نو جمله ای از سر ادب تقدیم کنم اما حال خوشحالم که مجال وموقعیتی پیش آمده تابه شما استاد گرانقدر تقدیم کنم هزاران درود را.
استاد عزیز فراوان زیبا سروده ای از درد ازبغض های خفته درگلو ومن افسوس این دارم که چه دیر چشم ودل روشن کرده ام به دیدن اشعار زیبایتان.
اگرچه گم شوم درسکوت خود اما همیشه غذای روح خواهم کرد اشعارتان را.
درپناه حق شاد وسلامت باشید وبه خاطر تمام دلهای شکسته وچشمان خیسی که اشعارتان را دنبال می کنندشاعربمانید..
..پاییز۹۲
درود بزرگوار
هربار می خوانم
به درک جدید از شعر دست می یابم
زنده باشید استادم