اندیشه ی یک شاعر، باید چراغ خانه مردم باشد و نامش، ماهی بر پیشانی تاریخ... - پژواره -
درباره من
هشدار! التزام به رعایت حقوق معنوی آثار:کلیه متونِ ادبی و اشعار نوشته شده در این وبلاگ،ثبت در شناسنامه ادبی و زیر نظر انجمنهای ادبی میباشد.لذا هرگونه سرقت و کپی برداری از اثار، بدون ذکر نام نویسنده،ممنوع،قابل شناسایی و پی گرد خواهد بود.استفاده ادبی از آثار با ذکر نام سراینده، بلامانع
است...
شعر، تاریخِ تحریف نشدهِ ملت هاست،
وَ قالب شعر من قلب مردم است.
- من -
شاعرِ هزارهِ بیم، و آرزوهای پیرم
که " درد " اگر نداشته باشم
جنازه ام سرد میشود،
روحم خبیث.
دلم را وَ اگر هزار بار بلرزانند،
جگر از چشم می چکم،
قلم اما از دست نخواهم افتاد.
محمد ترکمان(پژواره)
دامنه زاگرس قلعه قباد، زادگاه رویایی من...
ادامه...
ضمن تبریک برای سرودن این شعر، با اجازه تان برداشت خودم را از این شعر زیبا بیان میکنم. امید که مورد قبول دوستان واقع شود. و این نقد فقط برداشتهای شخصی من است به عنوان یک مخاطبی که خود هراز گاهی شعری می گوید و دانش اندکی در حد لیسانس ادبیات فارسی هم دارم. و می دانیم شعری که برداشتهای مختلفی را در پی داشته باشد. شعری قوی است.
سیب در اینجا به قرینه "دیرین" و "اجداد"، و نیز " هوس آلود" و "حریص" اشاره به همان چیزی دارد که باعث فریب آدم و حوا شد. {و میدانیم در جواب این سوال که چه چیز باعث فریب این اجداد ما شد در آن ابتدای وجود که باعث خروج آنها از بهشت شد، یکی از جوابها همین سیب است + انگور و گندم...}
آونگ: هر چیز آویزان و معلق و نیز به بریسمان کشیده شدن میوه ای شبیه انگور که از سقف خانه آویزان میکنند؛ گفته میشود پس: این سیب معلق و آویزان در جلو چشمان حریص این بشر از ابتدا تا حال، مثل هیپنوتیزمی(آویزان به بندی که معلق است) عمل میکند و باعث خواب و فریب او میگردد.....(با توجه به معنای دوم: همان انگور مست کننده) و "شوم" اشاره به همان اخراج آدم و حوا از بهشت میتواند داشته باشد.
و در آخر میگوید: نیوتن تنها راز این جذب دیرینه را کشف کرد.
گویی زمین هم جذب عشوه گریهای او شده و اورا به سمت خود کشانده. نوعی پارادکس معنائی در این سخن نهفته انگار که بخاطر جذب زمین شدن فرو نیافتاده بلکه زمین جذب او شده و او را به سمت خود کشانده. و هم نیز اینکه سیب معلق زمین را هم خواب کرده و فریب داده و اینکه زمین و علاقه به دنیا همان سیب است و هر دو یکی هستند که همدیگر را جذب میکنند.
و معنای دوم و مهمتر و مورد نظر اینکه زمین: گرد است و در فضا معلق (و نیز به دنیا و علاقه به دنیا اشاره دارد) پس زمین هم حکم سیبی را دارد که این میوه (سیب آویزان از درخت که خود فریب دهنده است) را هم فریب داد و به سوی خود جذب کرد و باعث فرو افتادنش شد.
نتیجه کلی این که دنیا پرستی و پیروی از هوا و هوس و حرص ورزی این بشر باعث فرو افتادن و هلاک هر بشری حتی سیب "مقدس" هم خواهد شد. {که سیب جزء میوه هائی است که تضمین کننده سلامتی است و مقدس و برترین میوه}
معنای عمیقی در این شعر نهفته است که من بخوبی نمیتوانم بیانش کنم.
دوستان شاید خرده بگیرند که زیاد بزرگش کرده ام. شاید شاعر اصلا به این چیزها به این وسعت فکر نکرده باشد. بلی همینطور است اما این برداشت را میتوان کرد. و گفتم که شعری که بتواند برداشتهای مختلفی را به دنبال داشته باشد شعر خوبی است. =======
از نظر ساختاری، در حد اطلاعات من(که شاگردی بیش نیستم) شعر هیچ ایراد دستوری و زبانی ندارد. و اگر کسی خرده بگیرد که "مردمکان" به شکل قدیم و عربی جمع بسته شده، پس ایراد است. نظر من این است که ۱. با شناختی که از نوع اشعار شاعر دارم، این جزء سبک شاعر قرار گرفته است و به شکلی شیوه بیان ایشان در بعضی ترکیبات و ساختارها به شکل کهن است و من این را ایراد نمی دانم. ۲. از نظر خود من هم که گاهی دست بر قلم دارم، مردمکان و نشستن آن در شعر بسیار زیباتر از مردمک هاست. و بر وزن درونی هم بیشتر کمک کرده است..
دیگر: آمدن "سیب" به شکل تنها در اول شعر است که توجه را جلب می کند و تمرکز بر روی آن را زیاد و به دنبالش تلمیح به داستان آدم و حواست که در دل متن قرار گرفته و تنها با واژه ها می توان به آن پی برد (هوس، دیرین، شوم، حرص، اجداد) تلمیح دوم به قانون جاذبه زمین توسط نیوتن است و... که سیب درابتدا به انتها پیوند می خورد و مشخص می شود که شاعر سیب را در معنای دیگری، همان زمین بکار برده است. و مفهوم اصلی و دوم زمین هم که دنیاست. پس شاعر در واقع سیب را در معنای دوم ایهامی کلمه بکار برده یعنی "دنیا" و چون سیب مظهر عشق است پس منظور اصلی از سیب ِدر ابتدا آمده عشق به دنیا و دنیا طلبی است. و این ابهام و ایهام مکرر و در دل هم چیزی است که این شعر را برجسته می کند. شعر تکرار یک اصل کلی است به زبانی بسیار متفاوت و آموزنده و این چیزی است که این شعر را از نظر من یک "اثر ادبی" می کند. و در یک کلام: عشق به دنیا جاذبه ای است که باید از آن دوری کرد و جذبش نشد. حال با خوانش های مکرر شعر متوجه ادبی بودن شعر خواهیم شد.
ترکیبات زیبا در این شغعر کوتاه هم از نظر من برجسته است: جاذبه ی هوس آلود/ آونگی شوم/ مردمکان حریص / چرا که به زیبایی برای رساندن مفهوم از آنها استفاده شده.
از نظر من جناب ترکمان در نمادین کردن شعر و استفاده ی خوب از واژه ها استادند. و مشتاقانه منتظر شنیدن اشعار جدید و خاص ایشان مثل این شعر هستم. ======= میترا عرب/ شاگرد مشتاق یادگیری هر چه بیشتر ادبیات غنی کشور عزیزمان ایران و دوستدار شعر و شاعری و هنر زبان =======
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
سلام خدمت جناب ترکمان عزیز
ضمن تبریک برای سرودن این شعر،
با اجازه تان برداشت خودم را از این شعر زیبا بیان میکنم. امید که مورد قبول دوستان واقع شود. و این نقد فقط برداشتهای شخصی من است به عنوان یک مخاطبی که خود هراز گاهی شعری می گوید و دانش اندکی در حد لیسانس ادبیات فارسی هم دارم. و می دانیم شعری که برداشتهای مختلفی را در پی داشته باشد. شعری قوی است.
سیب در اینجا به قرینه "دیرین" و "اجداد"، و نیز " هوس آلود" و "حریص" اشاره به همان چیزی دارد که باعث فریب آدم و حوا شد.
{و میدانیم در جواب این سوال که چه چیز باعث فریب این اجداد ما شد در آن ابتدای وجود که باعث خروج آنها از بهشت شد، یکی از جوابها همین سیب است + انگور و گندم...}
آونگ: هر چیز آویزان و معلق و نیز به بریسمان کشیده شدن میوه ای شبیه انگور که از سقف خانه آویزان میکنند؛ گفته میشود
پس:
این سیب معلق و آویزان در جلو چشمان حریص این بشر از ابتدا تا حال، مثل هیپنوتیزمی(آویزان به بندی که معلق است) عمل میکند و باعث خواب و فریب او میگردد.....(با توجه به معنای دوم: همان انگور مست کننده)
و "شوم" اشاره به همان اخراج آدم و حوا از بهشت میتواند داشته باشد.
و در آخر میگوید:
نیوتن تنها راز این جذب دیرینه را کشف کرد.
گویی زمین هم جذب عشوه گریهای او شده و اورا به سمت خود کشانده.
نوعی پارادکس معنائی در این سخن نهفته
انگار که بخاطر جذب زمین شدن فرو نیافتاده بلکه زمین جذب او شده و او را به سمت خود کشانده.
و هم نیز اینکه سیب معلق زمین را هم خواب کرده و فریب داده
و اینکه زمین و علاقه به دنیا همان سیب است و هر دو یکی هستند که همدیگر را جذب میکنند.
و معنای دوم و مهمتر و مورد نظر اینکه
زمین: گرد است و در فضا معلق (و نیز به دنیا و علاقه به دنیا اشاره دارد)
پس زمین هم حکم سیبی را دارد که این میوه (سیب آویزان از درخت که خود فریب دهنده است) را هم فریب داد و به سوی خود جذب کرد و باعث فرو افتادنش شد.
نتیجه کلی این که دنیا پرستی و پیروی از هوا و هوس و حرص ورزی این بشر باعث فرو افتادن و هلاک هر بشری حتی سیب "مقدس" هم خواهد شد.
{که سیب جزء میوه هائی است که تضمین کننده سلامتی است و مقدس و برترین میوه}
معنای عمیقی در این شعر نهفته است که من بخوبی نمیتوانم بیانش کنم.
دوستان شاید خرده بگیرند که زیاد بزرگش کرده ام. شاید شاعر اصلا به این چیزها به این وسعت فکر نکرده باشد.
بلی همینطور است اما این برداشت را میتوان کرد.
و گفتم که شعری که بتواند برداشتهای مختلفی را به دنبال داشته باشد شعر خوبی است.
=======
از نظر ساختاری، در حد اطلاعات من(که شاگردی بیش نیستم) شعر هیچ ایراد دستوری و زبانی ندارد.
و اگر کسی خرده بگیرد که "مردمکان" به شکل قدیم و عربی جمع بسته شده، پس ایراد است. نظر من این است که ۱. با شناختی که از نوع اشعار شاعر دارم، این جزء سبک شاعر قرار گرفته است و به شکلی شیوه بیان ایشان در بعضی ترکیبات و ساختارها به شکل کهن است و من این را ایراد نمی دانم. ۲. از نظر خود من هم که گاهی دست بر قلم دارم، مردمکان و نشستن آن در شعر بسیار زیباتر از مردمک هاست. و بر وزن درونی هم بیشتر کمک کرده است..
دیگر:
آمدن "سیب" به شکل تنها در اول شعر است که توجه را جلب می کند و تمرکز بر روی آن را زیاد و به دنبالش تلمیح به داستان آدم و حواست که در دل متن قرار گرفته و تنها با واژه ها می توان به آن پی برد (هوس، دیرین، شوم، حرص، اجداد)
تلمیح دوم به قانون جاذبه زمین توسط نیوتن است و...
که سیب درابتدا به انتها پیوند می خورد و مشخص می شود که شاعر سیب را در معنای دیگری، همان زمین بکار برده است. و مفهوم اصلی و دوم زمین هم که دنیاست. پس شاعر در واقع سیب را در معنای دوم ایهامی کلمه بکار برده یعنی "دنیا" و چون سیب مظهر عشق است پس منظور اصلی از سیب ِدر ابتدا آمده عشق به دنیا و دنیا طلبی است. و این ابهام و ایهام مکرر و در دل هم چیزی است که این شعر را برجسته می کند.
شعر تکرار یک اصل کلی است به زبانی بسیار متفاوت و آموزنده و این چیزی است که این شعر را از نظر من یک "اثر ادبی" می کند.
و در یک کلام:
عشق به دنیا جاذبه ای است که باید از آن دوری کرد و جذبش نشد.
حال با خوانش های مکرر شعر متوجه ادبی بودن شعر خواهیم شد.
ترکیبات زیبا در این شغعر کوتاه هم از نظر من برجسته است:
جاذبه ی هوس آلود/ آونگی شوم/ مردمکان حریص /
چرا که به زیبایی برای رساندن مفهوم از آنها استفاده شده.
از نظر من جناب ترکمان در نمادین کردن شعر و استفاده ی خوب از واژه ها استادند.
و مشتاقانه منتظر شنیدن اشعار جدید و خاص ایشان مثل این شعر هستم.
=======
میترا عرب/ شاگرد مشتاق یادگیری هر چه بیشتر ادبیات غنی کشور عزیزمان ایران
و دوستدار شعر و شاعری و هنر زبان
=======