سه تار مرده بر دیوار...
آن چه جان از من همی ستاند
دشنه ئی باشد ای کاش
یا خود
گلوله ئی...................احمد شاملو
در هیبت آفتاب بود با قامتی چون سپیدار به دستانش که فکر می کنم یاد باغهای آلو برایم زنده
می شودساعت8 نیم سرمش حرف لام . هنوز بخاطر دارم امضایت را در صفحه اول ققنوس در
باران . دیگر کسی 25 مرداد رابه خاطر ندارد تا برایم کتاب را هدیه بیاورد . یازده سال است که
با همه غریبه ام جز با عکست که روی طاقچه حالا خاک می خورد .
برای حسین توکلی ثانی داییم
حال برگی را دارم
که برف بر شانه اش نشسته است
در سینه ام آفتابی زندگی می کند
در صدایم اما کسی نیست
غروب از پنجره ها می وزد
و سه تار مرده بر دیوار
هنوز عاشق توست
حالا یازده زمستان تلخ است که نیستی.
وبلاگ های شعری بروز:
برادرم مهدی آخرتی عزیز بروز است با به فردا فکر خواهم کرد با این که سرم خالی است
دوست گلم مهدی عبداله زاده بروز است با ابلیس منم
دوست خوبم سید روح الله فریدونی بروز است با سه رباعی
دوست جوانم محمد کاظم شهریاری بروز است با اختیاری نیست باید رفت
دوست عزیزم مجتبی سپید بروز است با خرابم قهوه چی قلیان برایم بار کن لطفا
همشهری خوبم مهسا پهلوان بروز است با ساعتم خواب رفته رو دستم...
همشهری عزیزم مجتبی فرزقی(کیان) بروز است با چون تاک انگوری که ذاتا مست باشد
وبلاگ ری را جویباری گرامی بروز است با تو که مانده باشی...