تو کی هستی؟
که در متنِ زمان می جوشی!
واژِگانِ لُختِ را
رختِ خدا می پوشی
رختِ الهام
رختِ احساسی تمیز
رختِ یک اندوه از زخمی عمیق!
رختِ شادی نه، گمانم؟
رختِ یک امیدِ مبهم!
خانه ات ابری ست انگار
و اجاقت سرد و خاکستر
به زیر، بی قراری می کنی!
تو کی هستی
مردِ غمگین
کآسمانی می سُرایی؟
اندرین بیغولهِ تنگِ زمین!
از تبار نورِ هستی
و از خزانِ مردِ مردان!
بی گمان
بر خاسته از یوشی...
* * * * *
۶/۹/۱۳۸۹
- پژواره -
تقدیم به جناب - حمید رضا یعقوب زاده -