تو نه مرد ماندن بودی
از دل، نه خونی خوردی!
به کام این خاک تلخم،
نکن!
* * * *
- پژواره -
شکسته
میان من وُ این " پنجره "
رازی پنهان است
که تنها دیوار می داند
با چناری کهِ دیگر، نیست !
.
.
.
^ ^ ^ ^
نفرین به باد !
که هم چتر را برد
هم باران !
بی صدا، هم مرا...
^ ^ ^ ^
بی تو این آبادی
شادی ندارد
بی من، آزادی !!!
* * * *
- پژواره -
... تو که نه دل
به راه می دهی
نه گل به آب !
بگو لابد به باد
بیا موهایم
گرسنه خاکسترند
چشم هایم
خمار خواب !!!
* * * *
- پژواره -
که خواهش لب هایم را
ناشنیده می گیرند
کاهش تبم را نادیده !
* * * *
^ ^ ^ ^ ^ ^ ^
* * * * *
من از لحظه ها
دلگیرم!
* * * * *
^ ^ ^ ^ ^ ^ ^
^ ^ ^ ^ ^ ^ ^
^ ^ ^ ^ ^ ^ ^
تصویر " نمادین "
^ ^ ^ ^ ^ ^ ^
^ ^ ^ ^ ^ ^ ^
جان
میانِ باغچه ی بی ریحانِ من
^ ^ ^ ^ ^ ^ ^
^ ^ ^ ^ ^ ^ ^