غربت موهوم

اندیشه ی یک شاعر، باید چراغ خانه مردم باشد و نامش، ماهی بر پیشانی تاریخ... - پژواره -

غربت موهوم

اندیشه ی یک شاعر، باید چراغ خانه مردم باشد و نامش، ماهی بر پیشانی تاریخ... - پژواره -

هشت رنج!

گل
پدیده ای ست
برای پالایشِ فاصله ها
پوسیدن
نه بر مزارِ پرت و پلایِ من!

* * * * *
خوش بود دلم اگر،
در گیر و دارِ فاصله ها
گم نمی شد!

* * * * *
زاده نشدم
زاییدَنَم!
من
 هرمِ ِمرگم!...

* * * * *
دار پوسید
من
 هنوز بر دارم!

* * * * *
تشت تشت
اشک می ریزم
تا رَشکم غش کند؛

* * * * *
کامروا، می شوم
 وقتی
لُختی نبینم
 بوی پخت و پزم
اشتهای یتیمی را
پروار نکند!

* * * * *
گویند خاموش!
ساحلِ سکوت را
اما نمی یابم!

* * * * *
دنیای من دیواری ست
شکسته
که  دم، دم بر سرم
 آوار می شود!

* * * * *
- پژواره -
^ ^ ^ ^ ^ ^ ^

زمین !

من به زمینی
عشق می ورزم

که زمینخوارانِ هار
با سیم خاردار
چادر شبش را
تار

تنیده اند!


من، به زمانی
می  نگرم

که امانش را
 در شعلهِ ابهام
بریده اند!

من، به جهانی
می اندیشم

که در خویشِتنم
در به در است!

...و - مرا -
لطفا همراهی کنید
...

* * * * *
پ.ن:

«جنگ ستارگان»
بهانهِ دوشیدنِ مشتری ست!
برای دریدن اشکمِ زمین
وَ شیپور جنگ ها
اروغی ست بس چندش آور!
- من - با زمین کار دارم!...


* * * * *
- پژواره -

^ ^ ^ ^ ^ ^ ^