" خواهم آمد "
تا سایه ها را هرس کنم عدالت را
استحاله!
پشت پلک های ارغوانی خواهم
ایستاد
از تار و پود رنگین کمان، سبدی
خواهم بافت پر از یاس سفید،
بر گسل ها باغی خواهم ساخت!
و در
آن، بذر زیتون خواهم کاشت...
- دوست خواهم داشت -
* * * *
- پژواره -
در هزاره بیم
کویی آقا که عدالت
پیر شده حقیقت
زنجیر!
شمع تا آخر تقطیر
می شود پروانه
بی تقصیر اسیر!
شیر
از روباه سیلی
می خورد و عقاب
در تاریکی تیر!
* * * *
- پژواره -
- سران دنیا -
اکنون که نه با وجدان کنار
می آیند غروبی
واژگون، مسیح سیرت آقا
نه سوارانی از راه!
از خاورمیانه، کاش غم قهر
می کرد بی جنگ، درد
برای - ملت ها - ناز...
دست تا برای آزادی دراز
می کردیم با هم
چشم، به روی شادی باز!
* * * *
- پژواره -