غربت موهوم

اندیشه ی یک شاعر، باید چراغ خانه مردم باشد و نامش، ماهی بر پیشانی تاریخ... - پژواره -

غربت موهوم

اندیشه ی یک شاعر، باید چراغ خانه مردم باشد و نامش، ماهی بر پیشانی تاریخ... - پژواره -

بی سایه

روزی، فردایی یا، حال دنیا سحری
خوب شود اگر آشوب درد ها
تا همیشه سرکوب!
قلم را دیگر رها می کنم و بی غم
با دلم آسوده غروب!
.
.
.

گاهی هیچ راهی جز رفتن

هموار نیست اینجا

کوفه ترین شهر جهان است!


- پژواره -

هر از:

... گاهی باید زمین خورد

گرمای دستها را تا اندازه

گرفت رّدی یا از آدمیت!

*  *  *  *

- پژواره -

بی کلاه

بی کلاه
با از خود بالاتر هیچگاه
نه قهوه ای نوشیده ام و
در جامی شکسته هرگز
نه قطره ای شوکران!
با هم رنگ خود شبی اما
سه جهان غصه خورده و
هزار و یک مرد مرده ام!

*  *  *  *

- پژواره -