اندیشه ی یک شاعر، باید چراغ خانه مردم باشد و نامش، ماهی بر پیشانی تاریخ... - پژواره -
درباره من
هشدار! التزام به رعایت حقوق معنوی آثار:کلیه متونِ ادبی و اشعار نوشته شده در این وبلاگ،ثبت در شناسنامه ادبی و زیر نظر انجمنهای ادبی میباشد.لذا هرگونه سرقت و کپی برداری از اثار، بدون ذکر نام نویسنده،ممنوع،قابل شناسایی و پی گرد خواهد بود.استفاده ادبی از آثار با ذکر نام سراینده، بلامانع
است...
شعر، تاریخِ تحریف نشدهِ ملت هاست،
وَ قالب شعر من قلب مردم است.
- من -
شاعرِ هزارهِ بیم، و آرزوهای پیرم
که " درد " اگر نداشته باشم
جنازه ام سرد میشود،
روحم خبیث.
دلم را وَ اگر هزار بار بلرزانند،
جگر از چشم می چکم،
قلم اما از دست نخواهم افتاد.
محمد ترکمان(پژواره)
دامنه زاگرس قلعه قباد، زادگاه رویایی من...
ادامه...
همان طور که همه می دانند و آن هایی که شعر دوست هستند و شعر های جنابعالی را دنبال می کنند به وضوح می توان دید که ترکیب شعر یک ترکیب ابهامی است و کل شعر در قالب نماد و به طور محوری در ایهام است بافت شعر سپید است و لغات در عبارت ها مفاهیمی بزرگتر از معانی خویش دارند . غرض و پیام این شعر به نظر این حقیر جوانی و دوری از آن طراوت و خوش رنگی است
اگر شما این شعر را در نظرتان واگشایی بفرمایید حتما دریافت خواهید کرد که تک تک کلمات به معنی خودشان بسنده نمی شوند بلکه جلوه گر غیر مستقیم دردهایی است در دوران هایی که شاعر تجربه کرده است و به صورت استعاری و نمادین خود را نشان می دهند . نمود این شعر را می توان در باورها و اصالت روان و اندیشه ی شاعر که برداشتی از محیط خود و جستجوی خود از چیزی که حاصل شده است و چیزی که از دست رفته است را پیدا کرد .
ای بهار برگه ی آزادی من پلک های نمناک توست
بهار از چه می گوید ؟ از طراوت شادابی جوانه سرسبزی رنگ آمیزی گیاهان که خود فرح بخش است حال با این تعاریف نمی شود گفت شاعر جوان خود را به بهار تشبیه کرده است که از هر طرف آن شور و شوق زیستن را دارد ؟ در نتیجه بهار استعاره از جوانی است . بهار ایهام نیز دارد 1) بهار به معنای اسم 2) بهار به معنای فصل که در ایهام معنای دور مورد نظر است یعنی شماره 2 .
برگه ی آزادی من برگه ی آزادی اضافه ی تشبیهی است منظور از برگه آزادی چیست ؟ آیا نمی توان گفت آزادی به نوعی توانایی است ؟ یعنی کسی که آزادی دارد توان بیشتری برای انجام کارها می تواند داشته باشد . آیا این توانایی منوط به جوانی نیست ؟ آیا پیری نمی تواند اسیری باشد ؟ علیل شدن و تکیده شدن و عدم به تحقق رساندن خواسته ها ؟ به نظر من که اینگونه می تواند باشد . و این سودایی است که شاعر به گوش خود در گذار روزهای رفته می خواند .
پلک های نمناک توست پلک های نمناک نمناک قید حالت است برای پلک که حال آن را بازگو می کند پلک می تواند برگ درختان باشد که بعد از باران خیس و نمناک شده است یعنی پلک های نمناک همان برگهای خیس و نم گونه توست . که استعاره به کار رفته است . اما در حالت کلی قسمت اول تشخیص نیز دارد . بهار به انسانی تشبیه شده که پلک دارد .
در ادامه ی شعر:
بگشای پنجره را ؟ دراینجا چه برداشتی می توان داشت ؟ چه کسی پنجره را باز کند ؟ آیا شاعر این را به خود می گوید ؟ دو نوع برداشت می توان کرد اینکه شاعر با اینکه مخاطبش بهار است این را خود می گوید که نا خود آگاه به سمت پنجره رفته است و بازش کرده . یا آن لحظه ی باران است که قبلش بادی می آید و آسمان در هم می پیچید و تکرار آن و شدتش باعث بازگشایی پنجره می شود ؟
نظر شما چیست ؟ کدام را می توان به منظور شاعر نزدیک تر دانست ؟
و باز در فراق رنگ های دل انگیزم
رنگ های دل انگیز رنگ جوانی حالت های بی پایان خوش جوانی که اینک همه دور افتاده از شاعر ما این سرخوشی ها و طروات های جوانی در اینجا با رنگ های متنوع شاداب بهار عجین شده و شاعر با آن همزاد پنداری می کند .
ببار ببار ؟ مقصود ببار اول با ببار دوم چیست ؟ چرا در ببار دوم علامت سوال دیده می شود ؟ آیا در اینجا شاعر دچار شک و هراس شده است ؟ از آنجایی که باریدن و باران یکی از زیبایی های فصل بهار است می توان گفت که شاعر بهار به طنازی دعوت می کند تسلیم زیبایی آن می شود که بی پروا می گوید ببار مانند معشوقی که در مقابل عاشقش می رقصد و عاشق مبهوت نگاه خشکانده است . اما در ببار دوم شاعر کمی هراس پیدا می کند از آنجایی که بهار بیانگر جوانی شده و باریدنش همان شوق و شور جوانی است این باریدن سبب سخت تر شدن تحمل این فراق می شود یعنی در ذهن شاعر و خاطره او جوانی رنگ و لعاب بیشتری به خود می گیرد و باعث درد بیشتری می شود که اینجا شاعر با شک از خودش می پرسد ببارد ؟
شعر راوی حقیقتی است که هر انسان با سپری کردن دوران جوانی اش دچار آن می شود گاهی این مقوله در بعضی انسان ها افسار گسیخته می شود که می تواند منجر به افسردگی شود .
امید بر اینکه همواره خوب و خوش باشین دوستان .
از شما ترکمان عزیز و نازنین سپاس گذارم شعری بود که مرا به فکری عمیق و فلسفه ی حیات و انسان فرو برد 3 وجه انسان ( کودکی جوانی پیری ) ............... یاشار حسنینی.
سلام بر شما همراه بزرگوار و با احساس عرصه ی ادب و هنر خدای ناظر را بسیار سپاسگزاریم که مهلتی مقرر فرمود تا دوباره از کلام گهربارتان بنوشیم و لذت ببریم.
با شش زلال از شش زلالسرا ( گیتا تاجبخش،کامران آوخ کیسمی،مهدی یوسفی نژاد،سهراب آقایی،سید مصطفی سائس،مرضیه خدیر) به روز و منتظر چشیدن نظراتیم. قلمتان به روی چشم.
سلام دوست خوب من سال نو و این دگرگونی آوردگاه طبیعت بر شما خوش.و به آرزوی بهترینها در سال جدید لذتی را برایمان رقم زدید روح انگیز دلنشین کلبه ای درخور لختی درنگ موفق باشی به کلبه ما هم سری بزنید خوشحال می شویم خوشحال میشم درخور دیدید لینک کنید http/shere-sabzevari.persianblog.ir :/
کمکم کن
چهارشنبه 31 فروردینماه سال 1390 ساعت 02:16
آیات
پاییز را رسالتیست ریزش زندگی به نسل بهار که مرگ زمستان را رسالتیست به رستاخیز جوانه تابستانیم! کجی... تا بنشانیم علی...
بامدادامید
جمعه 2 اردیبهشتماه سال 1390 ساعت 16:36
من در آن لینک چند تا آدم دیدم ولی آدم فروش هیچ اصلا نمی دانم در این حیطه آدم فرو یعنی چه و به همین دلیل شاید آنجا آدم فروش هم بود ولی من متوجه نشدم چون نمیدانم در این حیطه آدم فروش یعنی چه
بالینکی که برایت خصوصی فرستادم موجه خواهید شد!
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
سلام
همان طور که همه می دانند و آن هایی که شعر دوست هستند و شعر های جنابعالی را دنبال می کنند
به وضوح می توان دید که ترکیب شعر یک ترکیب ابهامی است و کل شعر در قالب نماد و به طور محوری در ایهام است
بافت شعر سپید است و لغات در عبارت ها مفاهیمی بزرگتر از معانی خویش دارند .
غرض و پیام این شعر به نظر این حقیر جوانی و دوری از آن طراوت و خوش رنگی است
اگر شما این شعر را در نظرتان واگشایی بفرمایید
حتما دریافت خواهید کرد که تک تک کلمات به معنی خودشان بسنده نمی شوند
بلکه جلوه گر غیر مستقیم دردهایی است در دوران هایی که شاعر تجربه کرده است و به صورت استعاری و نمادین خود را نشان می دهند .
نمود این شعر را می توان در باورها و اصالت روان و اندیشه ی شاعر که برداشتی از محیط خود و جستجوی خود از چیزی که حاصل شده است و چیزی که از دست رفته است را پیدا کرد .
ای بهار
برگه ی آزادی من
پلک های نمناک توست
بهار از چه می گوید ؟
از طراوت شادابی جوانه سرسبزی رنگ آمیزی گیاهان که خود فرح بخش است
حال با این تعاریف نمی شود گفت شاعر جوان خود را به بهار تشبیه کرده است که از هر طرف آن شور و شوق زیستن را دارد ؟
در نتیجه بهار استعاره از جوانی است .
بهار ایهام نیز دارد
1) بهار به معنای اسم
2) بهار به معنای فصل
که در ایهام معنای دور مورد نظر است یعنی شماره 2 .
برگه ی آزادی من
برگه ی آزادی
اضافه ی تشبیهی است
منظور از برگه آزادی چیست ؟
آیا نمی توان گفت آزادی به نوعی توانایی است ؟
یعنی کسی که آزادی دارد توان بیشتری برای انجام کارها می تواند داشته باشد .
آیا این توانایی منوط به جوانی نیست ؟
آیا پیری نمی تواند اسیری باشد ؟
علیل شدن و تکیده شدن و عدم به تحقق رساندن خواسته ها ؟
به نظر من که اینگونه می تواند باشد .
و این سودایی است که شاعر به گوش خود در گذار روزهای رفته می خواند .
پلک های نمناک توست
پلک های نمناک
نمناک قید حالت است برای پلک که حال آن را بازگو می کند
پلک می تواند برگ درختان باشد که بعد از باران خیس و نمناک شده است
یعنی پلک های نمناک همان برگهای خیس و نم گونه توست .
که استعاره به کار رفته است .
اما در حالت کلی قسمت اول تشخیص نیز دارد .
بهار به انسانی تشبیه شده که پلک دارد .
در ادامه ی شعر:
بگشای پنجره را ؟
دراینجا چه برداشتی می توان داشت ؟
چه کسی پنجره را باز کند ؟
آیا شاعر این را به خود می گوید ؟
دو نوع برداشت می توان کرد
اینکه شاعر با اینکه مخاطبش بهار است این را خود می گوید که نا خود آگاه به سمت پنجره رفته است و بازش کرده .
یا آن لحظه ی باران است که قبلش بادی می آید و آسمان در هم می پیچید و تکرار آن و شدتش باعث بازگشایی پنجره می شود ؟
نظر شما چیست ؟
کدام را می توان به منظور شاعر نزدیک تر دانست ؟
و باز
در فراق رنگ های دل انگیزم
رنگ های دل انگیز
رنگ جوانی
حالت های بی پایان خوش جوانی
که اینک همه دور افتاده از شاعر ما
این سرخوشی ها و طروات های جوانی در اینجا با رنگ های متنوع شاداب بهار عجین شده و شاعر با آن همزاد پنداری می کند .
ببار
ببار ؟
مقصود ببار اول با ببار دوم چیست ؟
چرا در ببار دوم علامت سوال دیده می شود ؟
آیا در اینجا شاعر دچار شک و هراس شده است ؟
از آنجایی که باریدن و باران یکی از زیبایی های فصل بهار است
می توان گفت که شاعر بهار به طنازی دعوت می کند
تسلیم زیبایی آن می شود که بی پروا می گوید ببار
مانند معشوقی که در مقابل عاشقش می رقصد و عاشق مبهوت نگاه خشکانده است .
اما در ببار دوم شاعر کمی هراس پیدا می کند
از آنجایی که بهار بیانگر جوانی شده
و باریدنش همان شوق و شور جوانی است
این باریدن سبب سخت تر شدن تحمل این فراق می شود
یعنی در ذهن شاعر و خاطره او جوانی رنگ و لعاب بیشتری به خود می گیرد و باعث درد بیشتری می شود
که اینجا شاعر با شک از خودش می پرسد
ببارد ؟
شعر راوی حقیقتی است که هر انسان با سپری کردن دوران جوانی اش
دچار آن می شود
گاهی این مقوله در بعضی انسان ها افسار گسیخته می شود که می تواند منجر به افسردگی شود .
امید بر اینکه همواره خوب و خوش باشین دوستان .
از شما ترکمان عزیز و نازنین سپاس گذارم
شعری بود که مرا به فکری عمیق و فلسفه ی حیات و انسان فرو برد
3 وجه انسان ( کودکی جوانی پیری )
...............
یاشار حسنینی.
بوی باران ; بوی سبزه ; بوی خاک
شاخه های شسته ; باران خورده ; پاک
آسمان آبی و ابر سفید , برگهای سبز بید
عطر نرگس , رقص باد نغمه شوق پرستوهای شاد
خلوت گرم کبوترهای مست
نرم نرمک می رسد اینک بهار
خوش به حال روزگار
*¸.•´¸.•*¨) ¸.•*¨)¸.•´¸.•*¨) ¸.•*¨)
,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*
درود بر شما
ســـــــــــال نـــــــــــو مبارکــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ[گل]ــــــــــــــ[گل]ـــــــــ[گل]
با ارزوی سلامت و سعادت و پیروزی همیشگی برای شما
سال نو مبارک باد
زلال های عاشقانه یا عاشقانه های زلال
سلام بر شما همراه بزرگوار و با احساس عرصه ی ادب و هنر
خدای ناظر را بسیار سپاسگزاریم که مهلتی مقرر فرمود تا دوباره از کلام گهربارتان بنوشیم و لذت ببریم.
با شش زلال از شش زلالسرا ( گیتا تاجبخش،کامران آوخ کیسمی،مهدی یوسفی نژاد،سهراب آقایی،سید مصطفی سائس،مرضیه خدیر) به روز و منتظر چشیدن نظراتیم. قلمتان به روی چشم.
www.sherezolal100.blogfa.com
با سلام
سال نو را خدمت شما و خانواده محترمتان تبریک عرض مینمایم
در پناه حق
سلام آقای ترکمان عزیز
سروده زیبایی بود
امید به اینکه سالی ژر بار همراه با تندرستی براتون باشه
سلام دوست خوب من
سال نو و این دگرگونی آوردگاه طبیعت بر شما خوش.و به آرزوی بهترینها در سال جدید
لذتی را برایمان رقم زدید روح انگیز
دلنشین کلبه ای درخور لختی درنگ
موفق باشی
به کلبه ما هم سری بزنید خوشحال می شویم
خوشحال میشم درخور دیدید لینک کنید
http/shere-sabzevari.persianblog.ir
:/
سلام استاد
میدونم این روزها گرفتارید وشاید هم درسفر به این دلیل زیاد مزاحمتان نشدم ولی گه گاه وبلاگتان میخوانم
ایامتان همیشه شادوپررنگ باطراوت بهاری
سلام
بها رتان مبارک
با اجازتو ن شمارو لینک کردم
آیات
پاییز را رسالتیست
ریزش زندگی به نسل بهار
که مرگ زمستان را
رسالتیست
به رستاخیز جوانه
تابستانیم!
کجی...
تا بنشانیم
علی...
من در آن لینک چند تا آدم دیدم ولی آدم فروش هیچ
اصلا نمی دانم در این حیطه آدم فرو یعنی چه و به همین دلیل شاید آنجا آدم فروش هم بود ولی من متوجه نشدم چون نمیدانم در این حیطه آدم فروش یعنی چه
بالینکی که برایت خصوصی فرستادم موجه خواهید شد!