ای انزوا یک شب
بردار می شوم
تو خوار!...
ای خار همه را
ناز کشیدم
غازی نصیبم نشد!
خواران هار شدند
من زار !
خدا را بخواهید!
نه - تا -
" ایستاده "
سوی یار شوم!..
* * * * *
کرم
کرامت کن!
خاک
نسیان بگیر!
می خواهم
برخیزم...
مردن هم
عالمی دارد!
* * * * *
نان !
نانی که از چشمِ سرخِ مادر
و پیشانیِ سردِ پدر می چکد!
تنور دیگر
هذیان نمی گوید!
* * * * *
خواب !
خوابی که بوی رویا دهد
گرگ ها را می شَمَرم
سگم هرز نمی رود!
* * * * *
^
^
^
به الههِ شعر
که رستگار شدم !
* * * * *
- پژواره -
^ ^ ^ ^ ^ ^ ^
سلام استاد بزرگوارم
درود ها بر شما
بارها این شعر را خوانده ام
در پس کوتاه سروده های زیبای شما
دنیایی از واژه ها نهفته است
سلام جناب استاد ترکمان
اشعار زیبایی دارید و بی شک چنین زیبایی بر گرفته از روح بزرگ و زیبای شماست
من هم وبلاگی دارم که مجموعه اشعار سپید خودمو توش قرار دادم و خوشحال میشم اگه نظرتونو بدونم