کفی خاک
از هکتار هکتار مزرعهِ تاکم
که با هشدار، اخطار، ابرام، اجبار
وَ وعده های بی تکرار
به ناچار از" کف " رفت
جالیزارِ« خیار» شد
می خواهم!
می خواهم
بیداری ام را
" در" آن دار زنم!
انار انار
" بر" زمینِ تب دار بگریم!...
پاک،
بی باک!
در چاکِ خاک
فرو می ریزم
در" سر" از پای نشناختن
پلک بر می دارم!
اندوهناک!
پلاکِ خاک چند است
مغاکِ ناپاکش را
تا هلاک کنم!...
* * * * *
در انتظارِ آفتاب
انگار سایهِ هزار دیوار
بر مزارم
دراز کشیده است!
* * * * *
- پژواره -
^ ^ ^ ^ ^ ^ ^
سلام استاد
حالتون چطوره
از زمانی که مدیر محترم شعر نو دسترسی و صفحات بنده رو کلن حذف نمود دیگه ندیده بودمتون
خیلی خوشحال شدم که به من سرزدید
راستش اومدم حالتونو بپرسم
کار جدیدتون در اعماق اعجازش غرقم کرد...
با اجازه شما با ذکر نام در وبم میزارمش تا مخاطبام مثل من
محظوظ بشن
روزگارتون ارغوانی
ترسم آن دم که تو آیی به تنم جان نباشد
یادگاری تنم جز خس وخاشاک نباشد
گر بخواهی تو نشان از من واین چشم ترم
بوی عطر تو تراوش کند از خاک تنم
هرکجایافت توکردی به زمین خاک تنم
خالقم باش ودلی ساز از این خاک ترم
تا تپد قلب من اندر وسط سینه تو
یادگاری من وچشم تر و سینه تو
شاپرک.......
عرض ادب و احترام.....
سلام بزرگوار...
بسیار زیبا سرودید.. .
میآموزم در محضرتان
ایام بکامتان شکرگون
عمو فیلترباف، فیلتر منو بافتی...
به افتخار فیلترشدن نائل آمدم در راه عقل و اخلاق جهانشمول
mehray.blogsky.com
nwe
mehrays.blogsky.com