تُنگِ تنگِ آهم
شکست
کلاغِ ذهنم
به دریا نرسید!
* * * * *
سرِ من بلند است!
کوتاه می خندم
کشیده
بر گندِ دنیا می گریَم!
تا گردنم بشکند!
* * * * *
جنون وُ بیمِ بید
از آنجا آغاز شد...
که در سایه اش
جسمِ مسمومِ شیرین را
با شیر بز شستند
از تنهِ ستبرش
عصایی تراشیدند
برای دست های لرزان
و تنهایِ من!
* * * * *
- پژواره -
^ ^ ^ ^ ^ ^ ^
"در بیابان ایستادن و فریاد زدن و جوابی نشنیدن و به این کار ادامه دادن ـ قدرت و ایمانی خلل ناپذیر و مافوق بشری می خواهد
چه دنیای عجیبی است من اصلا کاری به کار هیچکس ندارم و همین بی آزار بودن من و با خودم بودن من باعث می شود که همه درباره ام کنجکاو بشوند نمی دانم چطور باید با مردم برخورد کرد"(فرخزاد)
سلام و درود بر استاد ترکمان (پژواره)
قدرت و ایمانتان را .. .
به امید موفقیت روز افزونتان
بدرود
هزاران درود و مرحبا
بسیار بسیار زیبا و بیع می سرایید
((گل گل گل ...))