هرگاه هوسِ هلو می کنم
نگاه به بهشتی می دوزم
که با سخاوتِ چشمهای تو
به بار نشسته است!
* * * * *
دلم دلبندم
فراتراز دست هایم می لرزد...
وقتی بغض
از سر انگشتِ مژگانت
گرمای گونه هایم را می شکند!
* * * * *
می دانی؟
وصیت کرده دلم را
با تنم خاک نکنند
در بی نشانی ام مومیایی...
برای وقتی که دیگر
هیچ
عروسکی ارضایت نمی کند!
* * * * *
اینک بگو سیب!
- تا -
تا طلوعی دیگر زندگی
کنم...
* * * * *
- پژواره -
^ ^ ^ ^ ^ ^ ^
سلام و هزاران درود بر شما استاد بزرگوار....
که در راه شعر و سرودن بسیار از شما آموختم....
و هنوز هم شاگرد کوچک مکتبتان هستم.
بسیار زیبا سرودید و قابل تامل...
سرفراز و شاعر بمانید....
سلامی دوباره خدمت استاد مهربانم
دوباره باید سرفرصت بیام و به وبلاگ زیباتون سربزنم
خیلی مواظب خودتون باشید استاد متواضع ومهربون
درپناه خدا