تبر
این درخت
نه عرعر است!
سروّی ست تهی از سایه
که بر یالِ سرخِ مادیانِ من
به سپیدی، رسیده است!
تو هیچ!
اما به نظارهِ نگارِ نزارِ من
نشستی
جوانهِ امید
که با نسیمِ صبر
بارور می شود را
تا باور کنی؟...
* * * * *
بویِ خنجرِ سوخته می آید!
این بیداد از حنجرهِ کدام
" خان " می وزد
که مرا از پشت
خرمن باد می دهد؟!
* * * * *
+ پژواره +
^ ^ ^ ^ ^ ^ ^
سلام
وبلاگ خوبی دارین.
خواستی تبادل لینک کنی خبرم کنم.
عنوان: خرید وبمانی
لینک: http://www.PersianXchange.ir/