فوتِ لزجِ شان
وقتی به شعله ام
نمی رسد!
کشککِ زانوهایم را
می جوَند...
آموخته هایم را
مسخره،
اشتیاقِ شاپرک ها را
منجمد...
وَ مغزِ تُردِ شان را
می شویند!
* * * * *
آرامش
آرزویم بود
مباح
خدا برایم نکاح کرد،
ارواحِ خبیث اما
به حرم نرسیده
حرامم کردند!
* * * * *
پ.ن:
علامتِ بی واسطه
برزخی ست
میان خیر و شرّ
تا مرا با - خود - آشنا کند
وَ حرفِ - تا -
فاصله ی مه آلودِ " من " است
با خدا...!
* * * * *
- پژواره -
^ ^ ^ ^ ^ ^ ^