اندیشه ی یک شاعر، باید چراغ خانه مردم باشد و نامش، ماهی بر پیشانی تاریخ... - پژواره -
اندیشه ی یک شاعر، باید چراغ خانه مردم باشد و نامش، ماهی بر پیشانی تاریخ... - پژواره -
به گور سرد خیالم بیا و اشک بنوش
به آرزوی محالم بیا و اشک بنوش
دلت اگر که هوای شراب خونین کرد
به شام تیرهِ حالم بیا و اشک بنوش
سراغی از من و بیتابی ام نمی گیری
به لحظه های زوالم بیا و اشک بنوش
کنار چشمهِ جوشان عشق و ساده دلی
شکسته اند دوبالم! بیا و اشک بنوش
دمی کنار تو شاید حرام بود به من!
دلت نکرد حلالم؟ بیا و اشک بنوش
به بزم دلخوشی ام جای تو چه خالی بود!
به قتلگاه خیالم بیا و اشک بنـوش!...
* * * * *
- پژواره -
^ ^ ^ ^ ^ ^ ^
درودها ستاره ی توانا.چون همیشه تلخ شیرینی نابتر از قهوی تلخ ترک باشکر،سرودید...
کنارچشمه جوشان عشق وساده دلی
شکسته اند دوبالم !بیا واشک بنوش اشک بنوش...
نوشیدنیتان شور بود ولی دل را سبک کرد...
ماناباشیدوهمواره سالم وشاد
شکسته اند دو بالم..بیا و اشک بنوش..
سلام
مایه کم بدجنسیم
اشک شما برای ما مزه شیرینی میداد
غزل هم مث سپید زیبا ست....
سلام استاد
غزلی خوش فرم
با قاغیه و ردیف عالی
با بیانی روان
و
زبانی دلنشین خواندم
از بابت این آفرینش سپاس و درود فراوان