اندیشه ی یک شاعر، باید چراغ خانه مردم باشد و نامش، ماهی بر پیشانی تاریخ... - پژواره -
اندیشه ی یک شاعر، باید چراغ خانه مردم باشد و نامش، ماهی بر پیشانی تاریخ... - پژواره -
کویی الهه ماه
کهِ کوچه های دلم را
هر غروب - من -
با اندوه باران
خیس می کنم
فرشته فرشته
با مژگان، جارو؟...
= = = =
- پژواره -
^ ^ ^ ^ ^ ^ ^
سلام
عزیز
همپای تو در خلسه ا ی
عاشقانه وعارفانه
قدم میگذارم
از نگاه تو پنهان
وبیهوده ا ست
همراه من مرگ خاموشی
برای رسیدن به
بی انتهایی مرگی است
رنگین
در
افق های دور دست
قرن7 هجری
رابه امروز پیوند می دهد
مبدل می سازد وهمراه
همیشه همراه منی
ای دوست
ای یار
یگانه دیرینم
مرد اسب های سفید
با طراوت والا
همراه من باش
به مهری خواستنی
بودنت را به بودنم
آشنا کن همنفس دور.
زیباست....../...:)
سلام و عرض ادب استاد بزرگوار
مدتی میشه با وبلاگ و دلنوشته هاتون آشنا هستم.
انصافاً عمیق و زیبا قلم میزنید.
نویسا باشید دوست گرامی
حضور شما در ساز شکسته بسیار خوشحالم کرد
سپاسگزارم
سلام










سپاسگزارم
تلاش شما در عرصه دل ستودنی است...
ماندگار باشید
هنوز واژه هایت برایم مقدس اند
آنقدر مقدس
که چشمانم در طوافش
به دستان زنی می ماند
که آب را
پشت سر آخرین مرد قبیله اش میریزد ..
سلام
به رسم هرساله بهمن ماه به روزم
و منتظر دیدگاه های قشنگتان
[لبخند][گل]
سلام و عرض ارادت جناب ترکمان
کوچه ها را
باران با خود برد
از بس که فرشته ها
برای دلواپسی هایت
اشک ریختند
بی انتها
کدخدا