به جاذبهِ زمین
زورم اگر می رسید
پرتوم را
پس می گرفتم!. . .
* * * * *
دل می خواهم های!
از این عالم کِه هر شب
بر تنم - تب - می کند
کنم؛...
از کام گلها پرچمم جایی
جوانه زند دوشیزه
کهِ جز مهر ماه
فصلی دیگر ندارد!
ناخنِ عاریتی هیچ دردی
بهِ گردهِ جانِم آنجا آری
- تا - نرسد!
رأسِ ساعت سیری
آن دیار
کهِ دوست می دارند
مادام. . . مقاوم. . .
تا گرسنهِ بِه مانم!. . .
= = = =
پ.ن:
دیدار به قیامت
برای گریختن
بهانه ای است
از " حقیقت " !
* * * * *
- پژواره -
^ ^ ^ ^ ^ ^ ^
سلام وسپاس ها.....
فنای من هستی دوباره ست
و زندگی من دوپاره ست :
آن دم که آمدم و نبودم
و آنگاه که می روم و هستم .
پس من در تو زاده می شوم
ای هسته ی هستی.
و تو را چون غباری ، می تکانم
ای نیسته ی نیستی .
وقتست که خاک ، هسته را برباید
و ابر پلک بگشاید .فرخ تمیمی-
سلام و سپاس سیده بانو
ماندگار باشید....
سلام استاد اشعار زیبا وبسیار پرمحتوای شما مرا بر آن داشت تا عرض ادبی کرده باشم
پیروز وسر بلند باشید
سپاس کیمیا بانوی خوب زنده باشید بنده هم خوشحال شدم
سلام وعرض ادب و احترام استاد
خوشحالم که بعد از چندین ماه مجدد خدمت میرسم. هرچند درجایی دیگر
بسیار عالی بود
مستفیض شدم از مطالب وبلاگ وزین وپربارتون
درود بر شما
سلام و ممنون بانو حسن زاده
ماندگار باشید
سلام
به خودم اگر زورم می رسید
این علاقم رو به اشعارتون از
زمین اسمون افتاب مهتاب و.........
پس میگرفتم
خیلی زیباست...