غربت موهوم

غربت موهوم

اندیشه ی یک شاعر، باید چراغ خانه مردم باشد و نامش، ماهی بر پیشانی تاریخ... - پژواره -
غربت موهوم

غربت موهوم

اندیشه ی یک شاعر، باید چراغ خانه مردم باشد و نامش، ماهی بر پیشانی تاریخ... - پژواره -

مردی با عصا

پشت پنجره ای سالخورده،،،
دو مرد
یکی دست بر عصا، دست
 دیگری به دعا
سراغ تنها از مردی می گیرند
 که بی سر
سایه ها از وی شاکی اند!
نه عصای آن راست ایستاده،
نه دعای این صدای
 تبر می دهد وُ شعله هایی
که شیهه می کشند وُ سرد
از پای در می آیند
و برهوتی که بِه بار بوسه
 می نشیند!
* * * *
برای من، آمدنت مرد!
مصداق مسیحی است بی هاجر!
کهِ خستهِ،
 نفس در جسم سردم می دمد
با دلم دوباره شاید گرم شوم،
تازه با هم
تا رستاخیزی سزاوار بر دار کنیم و
" برابر " انار را
تمام میان همه قسمت با غم ها
و سیب را، برای همیشه فراموش!

... بیا که پلکی با پلکی دیگر آشتی
 کند اگر؛
دنیایی قهر می کند یل یل "یلدایی"
برای ماندن ناز!

- پژواره -

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد