غربت موهوم

غربت موهوم

اندیشه ی یک شاعر، باید چراغ خانه مردم باشد و نامش، ماهی بر پیشانی تاریخ... - پژواره -
غربت موهوم

غربت موهوم

اندیشه ی یک شاعر، باید چراغ خانه مردم باشد و نامش، ماهی بر پیشانی تاریخ... - پژواره -

تا افق

تو

دنیای منی و من

آخرتی سوخته!

* * * *

- پژواره -

هراز چند...

... گاهی

باید زمین خورد

دمای دست ها را

تا اندازه گرفت

ردی یا، از آدمیت!

*  *  *  *

- پژواره -

با گندم!

بوی " سیب "

هوایی ام

نمی کرد اگر؛

دهانم

پرخون نمی شد

- نداشته -

خانه ام خراب!

*  *  *  *

- پژواره -

تا بوده ام

" هرگز از مرگ نهراسیده ام "

از نادان اما مثل طفلی

در - تاریکی - می ترسم!

*  *  *  *

- پژواره -

تاوان سوختن...

... پای دیواری بلند بی پناه

امروز اگر حاشایم می کنند،

در سپید ترین

برگه تاریخ فردا می دانم

خواهم غنود!

به آرزویم اما وقتی نرسم

چه سود

لایِ ورق پاره هایِ تاریخ

نشانم، مزارم یا

افتخارِ مزبله ایی متروک؟...

آنگاه باری که راه ها
پوست می اندازند!
بی تردید با نامم ماندگار
در حاشیه شهری فقیر
بر اشکنِ کوچه مردهایش
شکوفا...
دور از نگاهِ هرزِ هر بادی
 مزدور

خواهیم درخشید!...

* * * *

- پژواره -

با خیالی راحت

اجازه تفریح وقتی

به قلم می دهم

مرخصی به دلم،

که بشر

نه درد جان دارد

نه، دغدغه نان!

*  *  *  *

- پژواره -

به برکت مدیران فاسد!

خدا را سپاس که دیگر

پابرهنه ایی

نیست تا انقلاب کند!!!

*  *  *  *

- پژواره -

با ملالت

حسم را، من به شهادت

 رسانده
امتحانم را پس داده...
تنهایی ام را
بی زحمت جمع کنید!
دوباره می خواهم
 به دریا باز گردم؛
- من - کجا،
 اشرف مخلوقات بوده ام...؟

* * * *
- پژواره -

با دست پر

... زود رسیدن،

گاهی بهتر از هرگز

نرسیدن است!

*  *  *  *

- پژواره -

جند حرف مفت!


... آن گردن کلفت، گفتم پس چکاره است؟

گفت او نیمه ی پر من هست - تو - خالی!

او اما نیمه پرش خالی بود نیم دیگر، فراری!

*  *  *  *

- پژواره -