عمری از خود گذشتم
درآغوشِ تنهایی گریستم...
تا به تبِ تو رسم
شما اما تن ها را
تن به تن به ستیز
با تندیسِ تردم تدارک کردی!
آتش بس!
دیگر به انتهای تاریکی رسیده ام!...
* * * * *
گویی گورِ این
پیر سپیدارِ گره خورده در خود
گردن به هیچ کلنگی نمی دهد!
گریبانِ دلم را
انگار گروگان گرفته اند!
* * * * *
- پژواره -
^ ^ ^ ^ ^ ^ ^
سلام شاعر
بسیار زیباااا
آفرین بر این همه زیبایی و احساس
شاعر بمانید و عاشق
درودبیکران.تلخِِ تلخ رازیبا سرودید...
باآرزوی عمری طولانی وباعزت برای استاد گرانقدرتوانا