درد ها
کاش به آخر می رسید
با تب،
تا از عشق می سرودم!
مرا، عاشقانه ها را پشت
بهِ سپیدهِ هِ هِ
بَه رنگِ غروب بخوانید!...
شرمنده دنیا کهِ رنجهایش...
پایانی نبود و در
گودالِ زمین گنجهایم من،
نیم
پنجمِ پنی ارزش نداشت!
*****
از چهِ نگرانی؟...
- من - بر می گردم
بی تخلص، فردایی نه دور،
زمین را
طومار درهم می پیچم!
سیاره ایی
زیبا جایش می نشانم
ونوس را من،
عاشقانه برای تصاحبِ می روم!...
* * * * *
- پژواره -
^ ^ ^ ^ ^ ^ ^
سلام استاد بی نظیر بود لذت بردم...
درد ها
کاش به آخر می رسید
با تب،
تا از عشق می سرودم!
خیلی دوستش داشتم...سپاس
سلام
وبلاگ ادبی«حضرت غزل» تاسیس شد
ما به دنبال شناساندن شاعران جوان و مستعد به جامعه ی ادبی هستیم
لطفا با قرار دادن لینک وبلاگ ما ، ما را در تحقق هدفمان یاری کنید
http://hazrateghazal.blogfa.com/
درود استاد محترم عالی