اشکهایم
بزرگترین سد های عالم را
شکسته اند!
* * *
افکارم
به فرمانم نیست
آسمان را
به سخره گرفته است!
* * *
دلم
دست های مُرده شو را
می جَوَد
مرده شو اما ککش
نمی گزد!
* * *
چشمهایم را
خاک کرده
لب هایم را
به جان هم!
سکوتِ آسمان را
با دل می شِکنم!
خونِ تو را
تا از خدا بگیرم!
* * *
پیکر نحیف اش
بر شانه های گِل
گرفتهِ زمین جا مانده بود
روحش
بر چهرهِ آسمان می نوشت
این خلق چقدر سرگردانند
که واژگان را
در زمین می کارند!
آی آدم ها
نفرین بر شما
که حرمتم شکستید!
بر" شما " نفرین!
* * *
درمدرن ترین گورستانِ قرن
قامتِ کفتاری گرسنه
زیرِ لاشهِ کودکی
فربهِ از گرسنگی
مُرده
ای وای - تا- خورده است!
* * *
پژواره
درود جناب ترکمان به شما واشعار زیبایتان/
سلام استاد
شعری تدبیرگرا با واژگان و تعابیری بکر از شما خواندم.
روزتان لبریز از نگاه خدا
سلام استاد ترکمان عزیز و گرامی از وب زیبا و پرمحتوایتان بسیار لذت بردم و آموختم دستتان بی بلا بخدا سپردمت