غربت موهوم

غربت موهوم

اندیشه ی یک شاعر، باید چراغ خانه مردم باشد و نامش، ماهی بر پیشانی تاریخ... - پژواره -
غربت موهوم

غربت موهوم

اندیشه ی یک شاعر، باید چراغ خانه مردم باشد و نامش، ماهی بر پیشانی تاریخ... - پژواره -

تا طلوع...

من

از انتهای باغ می آیم...

آنجا که ضجهِ پروانه را
می توان شنید
اشکِ تمساح را چشید
من

از انتهای باغ می آیم

آنجا که  گرگ طاغی...
 دلِ برّه ام را
از کاسه در آورده!
من
روزهِ پوسیدهِ فریاد را
می شکنم

و کفاره اش
به کافر هم نمی دهم!
 با اذانِ نیلوفرِ کبودِ

پیچیده بر دیوارِ کوتاهِ باغ
یاغی...

وَ نمازِ سکوت خواهم خواند!

" ما "

از انتهای باغ می آیم!

و تا طلوعِ صادقِ ماه
باز نخواهم شد!...

* * * * *
پژواره
25/6/91

نظرات 1 + ارسال نظر
خیال برهنه سه‌شنبه 11 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 14:11 http://khiale+berahneh.blogfa.com

سلام جناب ترکمان.

انتهای باغ بسیار عالی زیباست.
این شعرو حیلی دوسش دارم .در من یه حس خاص و غمگینی تداعی میکنه .

:)))..................................

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد