غربت موهوم

غربت موهوم

اندیشه ی یک شاعر، باید چراغ خانه مردم باشد و نامش، ماهی بر پیشانی تاریخ... - پژواره -
غربت موهوم

غربت موهوم

اندیشه ی یک شاعر، باید چراغ خانه مردم باشد و نامش، ماهی بر پیشانی تاریخ... - پژواره -

...و باری...

من، از او که دستم می زند
کتفم از ورا می بندد
اشک
با دستارِ ابلق می گیرد
 سرم را در بازار کالا
 بالا می برد؛
تا مزارم را دست اندازد!
بیمناکم و بسیار بیزار!

نفس زمین
آلوده است
دلم
مهتاب می خواهد!

* * * * *
- پژواره -
^ ^ ^ ^ ^ ^ ^

نظرات 3 + ارسال نظر
ثمین پنج‌شنبه 16 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 04:36 http://www.cafe7darya.blogfa.com

چه سرگردان است این عشق
که باید نشانی اش را
از کوچه های بن بست گرفت
چه حدیثی است عشق
که نمی پوسد و افسرده نیست
حتی آن هنگام
که از آسمان به خانه آوار
شود

س.آ شنبه 18 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 18:52 http://syyehaftab.ir

دیوانه ام
درود بزرگوار
خرسند خواهم بود هر از گاهی چشم بر این باریکه آب نه چندان
زلال و گوارا من بشویی.باشد تا بیاموزیم
دست ایزدی همراهت.

saly شنبه 18 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 22:54 http://http://mansalyam.blogfa.com/

درود استادم

جدا که نفس زمین
آلوده است؛
من هم دلم مهتاب، می خواهد
همیشه بتابید به مهر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد