گل
پدیده ای ست
برای پالایشِ فاصله ها
پوسیدن
نه بر مزارِ پرت و پلایِ من!
* * * * *
خوش بود دلم اگر،
در گیر و دارِ فاصله ها
گم نمی شد!
* * * * *
زاده نشدم
زاییدَنَم!
من
هرمِ ِمرگم!...
* * * * *
دار پوسید
من
هنوز بر دارم!
* * * * *
تشت تشت
اشک می ریزم
تا رَشکم غش کند؛
* * * * *
کامروا، می شوم
وقتی
لُختی نبینم
بوی پخت و پزم
اشتهای یتیمی را
پروار نکند!
* * * * *
گویند خاموش!
ساحلِ سکوت را
اما نمی یابم!
* * * * *
دنیای من دیواری ست
شکسته
که دم، دم بر سرم
آوار می شود!
* * * * *
- پژواره -
^ ^ ^ ^ ^ ^ ^
درود
سلام دعوتید شاعر جان
به دو فنجان باران با شعر
درود بر شما استاد
در هر هشت ضلع این نوشته، نکته ای نهان و ناب یافتم. متشکرم.