کوتاه که نفس می کشم
سینه ام یخ می زند!
بلند که پروازش می دهم
نانم آجر!
حالِ فلک منقلب
گیسِ ملک
گلیج گلیج بر سرم آوار...
من
زیستن با سکوت را
نتابیده ام!
* * * * *
سکوت کردم آنقدر
که سکوی پرتابِ شدم!
* * * * *
از زندگی تا مرگ
از - مرگ - تا - زندگی -
بر گوری گریستم...
وقتم اما تلف نشد!
* * * * *
آدم ها
- همه - در همهمه
غوطه ور وُ هنوز
به " تو" نرسیده اند!
تن به تنه می زنند
از «ما» اما تنها ترند!
* * * * *
دل که می شکند
خرابه آباد
- آباد -
بر باد می شود!
* * * * *
آسمان را نگاه کن!
لاله ها
ارغوانی می رقصند!
* * * * *
دستم نزن
می پژمُرم!
دستم بگیر
تا بر خیزم!
* * * * *
- پژواره -
^ ^ ^ ^ ^ ^ ^
استاد قلمتان همیشه زیباست وپر از حرف..