غربت موهوم

غربت موهوم

اندیشه ی یک شاعر، باید چراغ خانه مردم باشد و نامش، ماهی بر پیشانی تاریخ... - پژواره -
غربت موهوم

غربت موهوم

اندیشه ی یک شاعر، باید چراغ خانه مردم باشد و نامش، ماهی بر پیشانی تاریخ... - پژواره -

اشک خورشید...

بر این چمنزارِ پیر
آفتاب
چه غمگنانه می نَظرَد!
من، به ردِ اشک هایش
بوسه می زنم
 از دلم لاله می روید!

هست یادم همه
روی یک پرچین
بال می بستیم
دانه می چیدیم...
همراه هم
 پر می کشیدیم
- تنها -
می گریستیم!
می خندیدیم
دسته
دسته می رقصیدیم...

اینک
بر پیشانی می نوازم!
سپس
سنگینیِ سرم
به شرق و غرب
سرک می کشد
وَ آهی
 که راهی نمی یابد
تا از نهادِ خورشید بر آید!
یک دستم به میان
دیگرم
 دست به عصاست!
گویی آهِ خورشید
مرا
 نیز گرفته است!

* * * * *
- پژواره -
^ ^ ^ ^ ^ ^ ^

نظرات 1 + ارسال نظر
شیلا پنج‌شنبه 17 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 14:52 http://www.shila49.blogsky.com

سلام استاد ارجمند
شعر با احساس و غمینی ست
والبته با محتوا وناب
باز هم آموختم
ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد