های!
از چشمِ ماه
این همه چاه چـــرا
بر شاه راهِ هموارِ من
می چکد؟...
و در تنهاییِ بی گناهم
تهی یکی از زهرِ هلاهل،
های های نمی کند!...
های مردم!
هوار از هوای آلوده!
بیایید بر سرِ این
بی همای هزار ماه مرده
آه آه خنده
بر هوشِ به هپروت رفته اش،
ده ها هزار...
نفرینِ سنگ، هشیار
جار زنید وَ
بر پیراهنِ خار دریده اش آهار!
مردم!
مردم از هق هق ها و
هنوز های نپالوده...!
بر گُرده
خوردم کرور کرور
« تیر »
در تاریکی های درهم
فشرده!
هیهات که هیهاتم
هنوز؛ ازهوای پالوده!...
* * * * *
< - پژواره - >
^ ^ ^ ^ ^ ^ ^
درود بزرگوارِ همیشه مهربان....
چقدر زیبا به تصویر میکشید حقایق دردناک زندگی را...
فوق العاده زیبا ...اما "حزین"!
ایام بکامتان شکرگون.
ماآمده ایم کاری کنیم تا بمانیم
نیامده ایم بمانیم تا کاری کنیم
دکتر شریعتی
درود برشما وتلاشهای ارزشمندتان
با چند مطلب جدید منتظر حضور گرمتان هستم
ضمنا استاد ارجمند شما رو لینک کردم اگر قابل بودیم لینک ما رو با نام تویسرکان -آرمان همدانی تویسرکانی ثبت بفرمایید