قلبم!
هم قبیله
ازاین قرن بیم
اوقاتِ وخیم کِه
لقای زمین را
وقاحتِ قیصرانِ قاسط
فرقه های نقابدارِ قهقرایی
باخونِ قبیله ام قاب گرفته...
قامتِ نقره ایِ کودکِ قصیلم را
تنها
به جرمِ رقصیدن با نوای قصیده ام
با غدارهِ قهر قلم
وَ قابوسم را مسخ کرده اند
شکسته ام
شکسته ام
شکسته ام!...
_____
پ.ن:
کاردم زنند
« دمَم » نمی آید
کجایی نَنه؟
شبم را تا بِنََمی!
می دانی ننه
مَنهَ کنیزِ دربارِ شادی ام
سوگلیِ دِیارِ غم!..
* * * * *
- پژواره -
^ ^ ^ ^ ^ ^ ^
زندگی با تو می ارزد به تمام نا مردمانی ها .....در شهری با مردمانی غریبه در فصلهای سرد نا آشنایی و در زیر بارانهای سنگین ، نگاه هایی خیره به قدمهایم تنها عابری بودم ، که درک کرد با تو بودن می ارزد ، به تمام غربت این شهر ،و زندگی با مردمانی بیگانه، با نگاه هایی خالی از عشقهای دروغین ..زندگی با تو می ارزد به تمام نداشتن ها ...