یلدا
سفیدیِ چشمِِ
کودکی ست
سیاه
بر منقار کرکس!...
یلدا
گیسوان بلند و
خیسِ مادرِ من بود
که دسته دسته
بر دست سیاهِ زمستان
طعمهِ باد شد...
یلدا
عمقِ زخم های من است
که با هیچ ضیافتی
سیر نمی شوند!
یلدا
دردهای یله شدهِ من است
که سحرشان را، سِحر کرده اند!
یلدا
عشق من بود
به کوتاهیِ یک قطعه!
...و یلدا آه آینه ای بود
بر پیشانی غزلم
که با مکرِ انار
در هم شکست!
* * * * *
- پژواره -
^ ^ ^ ^ ^ ^ ^
به رسم ادب دعوتید به خوانش ...