غربت موهوم

غربت موهوم

اندیشه ی یک شاعر، باید چراغ خانه مردم باشد و نامش، ماهی بر پیشانی تاریخ... - پژواره -
غربت موهوم

غربت موهوم

اندیشه ی یک شاعر، باید چراغ خانه مردم باشد و نامش، ماهی بر پیشانی تاریخ... - پژواره -

شیون!

در آسمانِ این شهر
نشانی از ستاره نیست!
ماه اش
وبالِِ برج های سیاه
کهکشان اش
ذرّاتِ سرفه های من!

نه کوهی که
منِِ دیوانه به آن زنم!
نه دریایی که جگر
در آن، خجسته کنم!
من ماندم و بر دوش
چند جنازهِ خیابانی!
بیدار
 بر دار می روم
وَ شیون که ای مردم!
این مردگان
 که بر دستِ من اند
 هنوز می خندند!
* * * * *
پ.ن:
گاه تابستان
 زمستانم گاهی!
پاییزم را
 کس، باور نمی کند!
بهار که روزش می گیرد
می دَرَد هی دامانِ مرا !

من، در انتظار فصلی
دیگرم!...

* * * * *
- پژواره -

^ ^ ^ ^ ^ ^ ^

نظرات 2 + ارسال نظر
نگاه نو دوشنبه 31 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 20:07 http://helent2000.blogfa.com/

درود استاد بزرگوار
لذت وافری میبرم از کلام قوی و کوبنده تان...

"من در انتظار فصلی، دیگرم!..."

زنده باد سلطان تلخ خندها.....

امین سوری سه‌شنبه 1 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 16:57 http://http://nabegadimi.blogfa.com/

درود بر شما به ناگفته های شعر ناب سر بزنید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد