غربت موهوم

غربت موهوم

اندیشه ی یک شاعر، باید چراغ خانه مردم باشد و نامش، ماهی بر پیشانی تاریخ... - پژواره -
غربت موهوم

غربت موهوم

اندیشه ی یک شاعر، باید چراغ خانه مردم باشد و نامش، ماهی بر پیشانی تاریخ... - پژواره -

یک یارو!

کدام کرسی مجلس را

گفت
 در اختیار داری با نام
کدام
و یا، مقام را در چنته؟
که تنها
درد مردم را تمام تو
به دندان می کشی و
- خسته - بی فرجام
بارشان را بر گرده...!
دلسوخته من هم
 گفتم
یک - مردمم - نامرد!
که تا کانادا، سهمم را
مرده ایی
 مثل تو به یغما برده!

*  *  *  *
- پژواره -

فردا، یا...

حال دنیا

سحری خوب شود اگر

آشوب درد ها

تا همیشه سرکوب!

قلم را دیگر مرخص

می کنم و - بی غم -

با دلم آسوده غروب...

*  *  *  *

- پژواره -

کدام شهر...؟

من

تا پشت دریا نیز

رفته ام

هیچ اثر از شهر نبود!

عصا ها

همه جا شکسته بود

کمر ها

تمام، تا و خسته!

*  *  *  *

- پزواره -