غربت موهوم

غربت موهوم

اندیشه ی یک شاعر، باید چراغ خانه مردم باشد و نامش، ماهی بر پیشانی تاریخ... - پژواره -
غربت موهوم

غربت موهوم

اندیشه ی یک شاعر، باید چراغ خانه مردم باشد و نامش، ماهی بر پیشانی تاریخ... - پژواره -

این کودک

  هیچکس، گفت مرا

 اینجا دوست
 ندارد کاش بمیرم!
آن که پس از مرگ
 عزیز میشود گفتم
ناهار در کوفه کباب
می دهد " شام "
با نقاب
به " مهتاب " عذاب!

*  *  *  *
- پژواره -

بی سلام، مردی آرام

... پرسید کربلا کجاست...؟

- سر نماز - گفتم

شب آنجا که فرار می کنند!

گفتم حالا بفرمایید " ناهار "

بر سفره معاویه

گفت امشب شام قرار دارم!

*  *  *  *

- پژواره -