غربت موهوم

غربت موهوم

اندیشه ی یک شاعر، باید چراغ خانه مردم باشد و نامش، ماهی بر پیشانی تاریخ... - پژواره -
غربت موهوم

غربت موهوم

اندیشه ی یک شاعر، باید چراغ خانه مردم باشد و نامش، ماهی بر پیشانی تاریخ... - پژواره -

...و عمرم...

 
به کدامین خدای روی آورم
تا دادم بستاند؟
و دردم را با کدامین قوم
در میان گذارم
در تنگنای این قوم هزار قبیله!

من صد ها
برابر عمر پروانه ای در خزانم!
 آدم را به یاد می آورم!
 ایوب را
 که در جشن قهرمانی ام
دست می زند!
و تندیس فردوسی را
 که از سقف گالری ها
 آویزان ست!...

پروانه ها دیگر
 رنگ ها را نمی شناسند!
و زنبورهای عسل
 که به لانه باز نمی گردند!

و این مهری
 که مجازی ست
گرمایی ندارد!
اما من از درون گُر گرفت،
و دست و پایم
 یخ زده است!؟
* * * * *
 پژواره

نظرات 6 + ارسال نظر
م مهر شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 18:46 http://hoomt.blogfa.com

سلام جناب ترکمان عزیز .
متوجه ی سرقت شعر شدم خیلی جا خوردم و خیلی متاسف که بیخ گوشمان با وقاهت تمام این کار رو انجام میدن و آب از اب تکتن نمیخوره . امیدوارم به خودشان بیان .
همیشه شاعر بمان
افکارمان را در گاوصندوق نگه میداریم
کلیدش را قورت میدهیم
پوچی سر از قرقر شکم بهتر است

همطاف دوشنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 22:47 http://hamtaf62.blogfa.com

سلام استاد ترکمان عزیز و گرامی: به خدای یگانه پناه آورید که شریکی ندارد و رحمان است و مرهمیست برای دردتان...اما از قوم هزار قبیله بپرهیزید ...سرودۀ زیبا ولی غمگینتان را خواندم و استفاده بردم.شادی و سلامتی همیشگیتان را از ایزد یکتا خواستارم.موفق بمانید.

تراب سه‌شنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 22:11 http://sha.blogfa.commimsher

سلام استاد.
چشم رنجه نمی فرمایید!
بجه های جنگ اسوه وفایند،منم که شاگرد شما.
گرچه در شعر قاصرم ولی خوشحالم هنوز بوی جنگ می دهم و زخم ها تلنگرند،گاهی کلبه محقّر ما را مزِیّن فرمایید،خوشحال میشم.
در صورت اجازت مایلم لینکتان کنم امر بفرمایید با چه اسمی...
برایتان آرزوی اسکات خاطر دارم.

مدینه دوشنبه 2 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:01 http://madineh2020.blogfa.com

سلام جناب ترکمان عزیز
از وبلاگ زیباتون دیدن کردم و از خوانش اشعارتون لذت بردم
براتون آرزوی سلامتی و شادی دارم

علی عبداللهیی چهارشنبه 9 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 12:00

سلام، شاعر در این شعر دغدغه گرایی اندیشه ورز است و فریاد گری بر حس فراموشی انسان و در پی این فراموشی بدعت گذاری های مشوش و غلط ،

شاعر یک نظاره گر بی خیال نیست بلکه بینایی آگاه و دردمند است که می خواهد فریاد بزند و دردش را تسکین دهد مرورگری بر آنچه شد است تا بیابد آنچه هست را و راه بگشاید به آن چه باید باشد .

شاعر نیروانایش را میشناسد و سقوط از این نیروانا را خشمگینانه بر نم تابد.

می خواهد بگوید هر چه بادا باد

چرا که خود می گوید:

"من از درون گر گرفته

و دست و پایم یخ زده است"

ئپس عصبیست از آنچه آمده و هست و نمی خواهد آن باشد

پس سوال کننده ای مصلح است و توانمندی در اندیشه

و مسئولی بر تغییر

مرکس می گوید :ایدئولوژی کج دیدن جهان است، یعنی وقتی جهان را می بینی کج و وارونه است و نمی توانی تغییر دهی پس به کمکینک ایدئولوژی دیدت را کج می کنی تا آسوده خاطر شوی

(یادمان باشد مارکس مارکسسیم نیست) اما شاعر در این جا عینک کج بینی برای صاف دیدن جهان نمی زند بلکه کج را کج می بیند و می خواهد که صافش کند

انشا الله چنین شود که او می خواهد


ع.ع

سارا چگنی زاده چهارشنبه 9 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 12:08


به نام خدا

/پژواره و درد/

شعر حاصل آشفتگی و بی تابی انسان است شعر محصول دردهای درونی است... اگر بدون درد شعر نگویید شاعر نیستید...می خواهم دردی را نقد کنم که بازتاب روحی است بی پروا

نگاهی اجمالی بر شعر ( و عمرم.... )از آقای ترکمان"پژواره"

دردم را با کدامین قوم

درمیان بگذارم

در تنگنای این قوم هزار قبیله؟!

من صدها برابر عمر پروانه ای

در خزانم...؟!

حضرت آدم را به یاد می آورم!

و ایوب را که در جشن قهرمانی ام

دست می زند!

وتندسی فردوسی را که،

از سقف گالری ها آویزان است!؟

پروانه ها دیگر رنگ ها را نمی شناسند!

و زنبورهای عسل که به لانه باز نمی گردند!

و این مهری که مجازی است

گرمایی ندارد،

اما من از درون گر گرفته،

و دست و پایم یخ زده است.!

اگر
از ابتدا تا انتهای شعر مروری داشته باشیم در خواهیم یافت که شعر بدون
ایستگاه های توقف روند اصلی خود را پیش گرفته است.کلمات دارای وقوف و
دانایی هستند نوستالوژیای عاطفی اتفاقاتی است که جدا از شاعر نیست بعدا به
آن اشاره خواهم کرد....شاعر توانسته تصاویر شعر را منحصر جلوه دهد.بدون مکث
مناظر شعری پشت سر هم آمده اند.زبان شعر از تکبر بیان برخوردار است.البته
بدون هر گونه پیچیده سازی در روابط پنهانی واژ ه ها..همین فرآیند باعث
افزایش زیبانگری های شاعرانه می شود.

زیبانگری که "جان کیتس" شاعر انگلیسی
به آن در چکیده ی اشعارش اشاره دارد و زیبا نگری را یکی از روش های رسیدن
به اوج هنر می داند

تمرکز
گرایی در شعر روی عناصر تکوینی بالاست.و نشان دهنده ی نظام فکری با تناسب
مفهومی مطلوب است.مرز مشخصی بین دیدن و خواندن نمی توان یافت گرچه بیان
ساده و با متانت های زبانی است..اما عمق متن حاکی از نگرشی جهان
نماست(احساس می کنم شاعر درگیر دگرگونه نویسی است)

آغاز
شعر دارای نگرشی فیلوسوفیک وار است.و توانسته به فعل پذیری شعر انسجام
دهد.راوی اتفاقات ذهنی خود را با نوعی آشفتگی آغاز کرده و این بی قراری در
کلامش مشخص است.در نتیجه باعث تاثیر گذاری بر فضای درون شعر شده.

لحن بیان حسی نگران دارد از این رو راوی از خود سوالاتی می پرسد که ذهن خواننده را به چالشی سنگین میکشاند.

دردم را با کدامین قوم در میان بگذارم؟؟!!

او
خود را در گرداب زمانه/ترس/بی امانی/و بی ثباتی روزگار می بیند.در کل
کشمکشی عاطفی بین جهان درون ذهن او و جهان بیرون از شعر حاکم است.او دردی
دارد به وسعت دنیا.شاید این درد اشاره باشد بر انسان هاس بی وجدان نسل
امروز(همان قبیله ی بشر )

سطر بعد

پروانه/خزان...دو
واژ ه که از لحاظ بار مفهومی در دو قطب مخالف اند..شاعر خود را در پاییزی
طولانی می بیند پاییزی که مرگ پروانه را به تصویر می کشد.در این جا عنصر
زمان جایگاه محسوسی دارد

سطر های بعد

اشاره
به دو پیامبر(نشان دهنده ی نوعی تعهد بر بیان...نیم نگاهی بر یاد گذشته
گان )..این قسمت برمی گردد به سطرابتدای شعر.ذهن راوی هنوز درگیر است از
این رو در این بعد زمانی از شعرش، به خلقت آدمیت و بی ثباتی جهان می اندیشد

شاعر
دنیا و دردهای آن را به شیوه ای زیباتر می بیند.."دکتر جانسون انگلیسی
ادیب بلند پایه ی همین قرن"معتقد است که شاعر باید دنیا را از آن چه که
هست زیباتر نشان دهد و به تصویر بکشد....

سطر بعد...تندیس فردوسی........زاویه ی میتولوژی در شعر را نشان می دهد.

گالری واژ ه ی خارجی است که اگر معادل فارسی آن استفاده می شد زیبایی ساختار بیان افزایش می یافت..

پروانه ها دیگر.......رنگها را نمی شناسند

در
این جا اتفاقات کلامی شعر تغییر می یابند.او از پروانهها و زنبورها می
گوید.(ایهام).خوب توانسته بین اجزای شعر فرم مفهومی دقیقی ایجاد
نماید.منظور این است که دیگر انسان های قابل اعتماد کم پیدا می شود.پروانه
استعاره از انسان ها دارد اما نماد سلوک معنوی است......رنگ اشاره به
معنویت/پاکی . خلوص نیت دارد.

زنبورهابه لانه باز نخواهند گشت..این بند اشاره دارد بر جامعه ی نخوت زده

مهر
یک واژ ه ی بسامدی در اشعار آقای ترکمان است.مهر مجازی(ترکیب
استعاری).مهری دروغین.. برخی انسان های این روزگار از روی ریا و برای رسیدن
به مقاصد شیطانی خود به دیگران مهر می ورزند اما از روی ریا و حیله

دوستی هم دوستی های قدیم.....

بند
انتهای شعر رویکرد تلخی دارد.بیانگر نوعی تئوری رفتار شناسی شاعر بر فضای
قانون مند شعر..حال و هوای پایان شعر حسی سرد و تلخ داردگویی بر تارو پود
اندیشه ی شاعر سایه افکنده است.(من از درون گر گرفته)..شاعر از کلماتی
استفاده کرده که در کالبد گاهی متفاوت اند اما روحشان از یک قبیله ی یکسان
برخوردار است.توانسته تجربه ی شخصی خود را به ذهن مخاطب انتقال دهد و با
تجلی خواسته ها و دردهای شاعرانه اش به زبان و عواطف معنوی شعر رنگ و روی
دیگری بخشد

آرزوی سلامتی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد