-
هر دو می زنیم امّا !
پنجشنبه 26 مهرماه سال 1397 20:18
اینجا عدالت آقا یعنی " آگاه " تا غروب گرسنه من، بیل می زنم سیر خرفت، اسیر وی، تا سحر سیـلی! بی بیل من از هر نیل، نیلی ترم! پاتیل وی از هر لیلی، جمیل تر! * * * * - پژواره -
-
خطاب به سلبریتی های بی حیا...!
چهارشنبه 25 مهرماه سال 1397 22:23
... دلت گفتم برای یک ملت گرفته برای یا، آن مجسمه سیاه؟ با نیم نگاه به " غروب " ارزش قبیله ای را با استعاره گفت: تا تباه نکنی و برای تابعیت لبخند آن ور آبی ها را تکیه گاه! - بی نشان - نه به این منات می رسی آسان به آن نه، گردن آویز گناه! * * * * - پژواره -
-
یک میان وعده!
چهارشنبه 25 مهرماه سال 1397 21:37
نقاش بودم اگر، برابر پیشانی ها را - همه - بلند می کشیدم با کرشمه چشم ها را - تمام - آبی... * * * * - پژواره -
-
سرنوشت بی سر!
چهارشنبه 25 مهرماه سال 1397 14:05
بابا هیچگاه " انار " نداشت! داشت اگر، به مادر می داد با دنیایی درد من تا زرد نمی شدم با نگاه هایی سرد از جامعه طرد! * * * * - پژواره -
-
بی شک
چهارشنبه 25 مهرماه سال 1397 13:46
یکی، همه را نمی خواست اگر؛ به آرزوی خود همه می رسیدند! * * * * - پژواره -
-
بی مرز
سهشنبه 24 مهرماه سال 1397 22:56
" شعر " من، صدای مردمی است خسته...! که به جایی نمی رسد! * * * * محمد ترکمان ( پژواره )
-
این نقاشی نیست!
سهشنبه 24 مهرماه سال 1397 22:30
... کاش هنوز " مردی " بود! با من دردی را تا بر - دوش - می کشید بی ادعا، آهی را یا از حنجره ام...! * * * * - پژواره -
-
با دست تنها
سهشنبه 24 مهرماه سال 1397 19:11
تنهایی ام را روزی اآخر از این قفس پس می گیرم و پشت سر، نفس پلها را...! * * * * - پژواره -
-
آخر
سهشنبه 24 مهرماه سال 1397 19:03
تا درد تنم را سرد نکند مرد رفتن نیست! * * * * - پژواره -
-
با ترازوی آرزو
دوشنبه 23 مهرماه سال 1397 21:40
... در سبد سادگی ام سیب های سرخ را میان خود قسمت کنید! " من " به سهمم رسیده ام! * * * * - پژواره -
-
ای شاعرِ عیاش!
دوشنبه 23 مهرماه سال 1397 21:27
... امشب لیلی مردم نان است فردا مجنون شان آب! * * * * - پژواره -
-
تا غروبی واژگون!
دوشنبه 23 مهرماه سال 1397 18:56
- سران دنیا - اکنون که نه با وجدان کنار می آیند غروبی واژگون، مسیح سیرت آقا نه سوارانی از راه! از خاورمیانه، کاش غم قهر می کرد بی جنگ، درد برای - ملت ها - ناز... دست تا برای آزادی دراز می کردیم با هم چشم، به روی شادی باز! * * * * - پژواره -
-
کدام شهر...؟
دوشنبه 23 مهرماه سال 1397 18:34
من تا پشت دریا نیز رفته ام هیچ اثر از شهر نبود! عصا ها همه جا شکسته بود کمر ها تمام، تا و خسته! * * * * - پزواره -
-
سرگشاده نامه ای به شاعران جهان
دوشنبه 23 مهرماه سال 1397 18:24
وقتی " شعر " ابزار کاسبی شود شاعر اسیر دسته! دل خسته می شود قلم وابسته! * * * * - پژواره -
-
قصیده ای ارگانیک!
دوشنبه 23 مهرماه سال 1397 12:51
دیروز، در نگاه اول اویی که یک دل نه، صد دل عاشقش می شدند افسانه بود! " بی درد و اندوه " عاشقانه ی امروز نیز شاهکاریست بی شاه از شاعرانی تراریخته! * * * * - پزواره -
-
مولای من!
دوشنبه 23 مهرماه سال 1397 12:37
اینجا آقا دیگر نه عقیل ها از آتش می ترسند نه ابومکرها از یتیم خواری! اهل دل، نه ماهی هست که در چاه با آن گریست... * * * * - پژواره -
-
من
دوشنبه 23 مهرماه سال 1397 12:26
... سد نیستم! رودی هستم خسته که دارد به دریا می رسد، آی " جویباران " دستم بتکانید! من بر خواهم تابید تنگ و دیگر چشمی - هیچ - قادر به دیدنم نیست! * * * * - پزواره -
-
یک میان پرده
یکشنبه 22 مهرماه سال 1397 23:54
تن به خاک نمی دهم تا نگاهم می کنی... دل، نه به " هوا " درآغوشت وقتی به خدا می رسم! * * * * - پژواره -
-
با حسرت
یکشنبه 22 مهرماه سال 1397 23:42
تا نامرادی هست، به دل من مردم نیاز دارند با قلمم نامردان، عداوت! * * * * - پژواره -
-
آیه های سرخ!
یکشنبه 22 مهرماه سال 1397 23:12
درد هایم تازه نفس، شبی اگر امانم دهند اشک هایّم را تا سحر نگریم، نمادهای مرده پروانه هـا را از - انجماد - نجات می دهم وُ کلکسیونرهای بی هنر را بر بیدی بی برگ خواهم آویخت! * * * * - پژواره -
-
دیر
یکشنبه 22 مهرماه سال 1397 17:19
به آن چشم ها وقتی رسیدم که سیاهی اش نصیب بختم شدُ سفیدی اش، رختم! * * * * - پزواره -
-
زنگ تفریح...
یکشنبه 22 مهرماه سال 1397 16:57
آرام که می شوی، ساحلت دویدن دارد لبهایت مکیدن! * * * * - پژواره -
-
تا رستگاری!
یکشنبه 22 مهرماه سال 1397 16:48
با " درد ها " دانایی ام را باید بردارم بروم... دیگر اینجا کس هیچ، مرا نمی داند! * * * * - پژواره -
-
کدام عاشقی؟
یکشنبه 22 مهرماه سال 1397 12:04
با دست خالی یوسف هم که باشی، " فرسوده چپ زولیخایی " نگاهت نمی کند نه بقال محل پفکی مهمانت...! . . . عاشقی آغا شکمی سیر می خواهد سری آسوده خمیده نه قامتی قهوه ای و قیامتی قاب گرفته! * * * * - پژواره -
-
با چس مثقال میز!
یکشنبه 22 مهرماه سال 1397 11:49
... بیا گفت پستی های مرا نقاشی کن پستی برای خود دست و پا...! حلال جز لقمه ای نان، گفتم برو آقا ! از خدا نه نام می خواهم نه مقام! * * * * - پژواره -
-
در رویا...!
یکشنبه 22 مهرماه سال 1397 11:28
... ببینم! تو، آن بهار نیستی؟ که من در خزان به آن رسیده ام! * * * * - پژواره -
-
غمم نبود
یکشنبه 22 مهرماه سال 1397 11:00
حقم را آقا خدا می خورد اگر، جای دوری نمی رفت! با دلم حساب می کردم... * * * * - پژواره -
-
بهار ترش!
شنبه 21 مهرماه سال 1397 22:28
ای بهار ترش ایستاده به تماشای غروب خوشرنگ من! از تلخی تابستان بگو... سر بگو شاید آرزوهای فسیل شده ام به شورش بردارند سرد پیکر زردم را با بازوان خود آشنا کنند - با - آرامش خاطر گرم ملیحانه بگو خرسند من، تا به زمستان لبخند زنم... * * * * - پژواره -
-
نبرد فصل ها
شنبه 21 مهرماه سال 1397 22:10
در نبرد فصل ها نه به بار اعتماد کن نه به برگ! تنها درخت باش... * * * * - پژواره -
-
گل های شب بو
شنبه 21 مهرماه سال 1397 12:24
به دل، من هزار مرد درد دارم خوشگل هفتاد و دو مردم آرزو...! * * * * - پزواره -